• 1401/02/21 - 13:42
  • - تعداد بازدید: 705
  • - تعداد بازدیدکننده: 663
  • زمان مطالعه : 30 دقیقه
  • /Z14

آرام ترین دانشگاه «ایران»

لهجه‌ ندارد، ولی اهل پایتخت تولید نفت ایران است. وجه اشتراک روحانی اقتصاددان دانشگاه همانند زادگاهش خوزستان - قدیمی ترین منطقه فلات ایران - او نیز از قدیمی ترین روحانیون نهاد رهبری دانشگاه‌ها است و به قول خودش: «زمانی که پا به این دانشگاه گذاشتم برادر دانشجویان و اساتید بودم ولی اکنون پس از دو دهه حضور در دانشگاه علوم پزشکی ایران، مسئولیت پدری دارم».
 
گفت و گوی این نوبت تاریخ شفاهی با فردی انجام می شود که خود تاریخی از رویدادها و وقایع دانشگاهی بوده و معتقد است: «دانشگاه علوم پزشکی ایران، آرام ترین دانشگاه ایران است».
 
حجت السلام "محمود عیسوی" که دوست دارد، بر سنگ قبرش بنویسند «بنده خدا»، اگر بخواهیم در یک پاراگراف معرفی کنیم، مایل است همچنان افتخار دوستی با سردار شهید علی هاشمی؛ فرمانده قرارگاه فوق سری نصرت و بازمانده قافله همرزمان شهیدش را یدک بکشد، کما اینکه با چند دهه کار در نمایندگی رهبری دانشگاه‌ها، شغل خود را معلمی می‌داند و می‌گوید: «جامعه ایرانی هم به ابن سینا نیاز دارد و هم به ابوذر».
 
قدیمی ترین روحانی دانشگاه اهل لطیفه نیست! ولی کسانی را که درباره روحانیون لطیفه می‌گویند، دوست دارد. از مهمترین توصیه‌هایش، ازدواج دانشجویی است و وقتی از تفاوت عاشقی افراد روحانی با افراد عادی می‌پرسی، پاسخ می‌دهد: «روحانی نیز عاشق می‌شود و هیچ فرقی با دیگران ندارد.»
 
حاج آقا عیسوی لطفا برای آشنایی مخاطبین با حضرتعالی در شروع این گفت و گو بیوگرافی از خودتان بفرمایید.
در سال ۱۳۳۹ در اهواز و خانواده سنتی متولد شدم، دوران تحصیل تا دیپلم در اهواز بودم پایان تحصیلات متوسطه مقارن بود با شروع انقلاب و به سهم خودمان فعالیت در انقلاب اسلامی داشتیم و سن ۱۷ سالگی درگیر مسائل انقلاب شدیم تا همین حالا که مهمترین مسائل زندگی‌مان مسئله انقلاب اسلامی است.
 
در سال ۱۳۵۸ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دیپلم گرفتم و وارد دانشگاه شدم، رشته برق می‌خواندم انقلاب فرهنگی شد، دانشگاهها تعطیل شده بودند. در تابستان همان سال با جهاد سازندگی همکاری می‌کردم ولی بعد از رفتن به دانشگاه ارتباطم نیز با آنها قطع شد. با انقلاب فرهنگی با سپاه همکاری کردم. البته نه به عنوان یک پاسدار؛ به امید اینکه دانشگاه‌ها باز شود که مقارن شد با جنگ تحمیلی، ما نیز چون در شهر اهواز بودیم به طور طبیعی نخستین گروه‌هایی بودیم که در روزهای نخست جنگ به سمت مرزها رفتیم و در حملات نخست عراق حضور داشتم و جزو نیروهای مدافع بودم از جمله در شهر بوستان و سوسنگرد.
بعد از انقلاب فرهنگی در سپاه ماندم تا سال ۶۱ که تصمیم گرفتم وارد حوزه علمیه شوم و تا سال ۶۵ در اهواز بودم و بعد از آن به قم آمدم ولی در تمام هشت سال جنگ نیز به جبهه می‌رفتم و برمی گشتم و از روز نخست جنگ تا روزهای بعد از پذیرش قطع نامه در مسائل جنگ بودم. دوستان بسیاری از ما شهید شدند و تقریباً یک تاریخ شفاهی نیز از جنگ تحمیلی دارم.
 
لطفاً از شهدایی که با آنها رفاقت و دوستی داشتید، نام ببرید.
از شهدایی که در سطح ملی هستند و شناخته شده باشند شهید علی هاشمی است. سردار هور که قبل از جنگ با هم رفاقت داشتیم. بعد فرمانده سپاه حمیدیه شدند و بعد فرمانده قرارگاه به کلی سری نصرت بودند که عمده شناسایی های مناطق عملیاتی جنوب به خصوص در منطقه هورالعظیم را این قرارگاه بر عهده داشت و مغز متفکر و طراح عملیاتی مانند خیبر و کربلای چهار و پنج بودند.
 
اکثر دوستان ما نیز با این قرارگاه کار می کردند، شهید شدند از جمله شهید حمید رمضانی که معاون علی هاشمی بود و فرد بسیار شجاع و تیزهوشی بود که در اواخر سالهای جنگ به شهادت رسید. در روزهای نخست جنگ نیز برخی دوستان ما شهید شدند که جامعه آنها را نمی‌شناسند و گمنام هستند، مانند شهید منصور معمارزاده که از کودکی با هم بودیم و نخستین شهید اهواز بود. بسیار دوست داشتنی و بسیار پسر متدین، انقلابی و با محبت بود و هر زمان در زندگی به مشکلی مواجه می‌شویم به این شهید متوسل می‌شویم، همیشه نیز برای ما راهگشا بودند.
 
از سال ۶۵ که وارد حوزه علمیه قم شدم تحصیلات حوزوی را انجام دادم و بعد از چند سال تحصیلات آکادمیک در رشته اقتصاد را شروع کردم و تا مقطع دکترای اقتصاد پیش رفتم. هم اکنون نیز عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در دانشکده اقتصاد هستم. در نهاد رهبری دانشگاه های کشور نیز ۲۰ سال در حال فعالیت هستم.
 
ابتدا با توجه به شناختی که از ما در اهواز داشتند در دانشگاه چمران چهار سال خدمت کردم و از سال ۸۲ و ۸۳ به دانشگاه علوم پزشکی ایران آمدم و به عنوان مسئول نهاد دانشگاه فعالیت کردم و تاکنون نیز در خدمت دانشگاه هستم. در ۳ سالی که مسئله ادغام دانشگاه علوم پزشکی ایران با دانشگاه علوم پزشکی تهران رخ داد در این مدت مسئولیت‌های دیگری در نهاد رهبری داشتم از جمله رئیس مرکز هم اندیشی اساتید دانشگاه‌های کشور و رئیس پژوهشگاه نهاد رهبری و مدتی نیز در دانشگاه علامه معاون اقتصاد دانشکده اقتصاد این دانشگاه بودم و دوباره پس از انتزاع دانشگاه علوم پزشکی ایران از من خواستند به دانشگاه برگردم.
 
اساتید شما در حوزه علمیه چه کسانی بودند؟
 
اساتید حوزه علمیه آیت الله وحید خراسانی، آیت الله فاضل لنکرانی، آیت الله صلواتی، آیت الله اراکی و در اهواز نیز آیت الله موسوی جزایری بودند.
 
شما از قدیمی ترین شخصیت های روحانی در نهاد رهبری  دانشگاه ها هستید.
 بله بنده جزو یکی از قدیمی‌ترین‌ها در نهاد دانشگاه هستم.
 
چگونگی ورودتان به عنوان نماینده نهاد رهبری در دانشگاه علوم پزشکی ایران را بفرمایید.
بنده قبل از دانشگاه ایران در دانشگاه چمران بودم و بین قم تا اهواز با قطار رفت و آمد می‌کردم و هر هفته در طول ۴ سال این مسیر را می رفتم و بر می‌گشتم. مسائلی پیش آمد که به بنده گفتند در اهواز مستقر شوم که گفتم من به دلیل اینکه دانشجوی مقطع دکتری هستم، نمی‌توانم به اهواز بیایم چون آن زمان مقطع دکتری اقتصاد را شروع کرده بودم و چون عمدتاً در تهران بودم. حتی آن زمان استعفا نیز داده بودم که آقای حجت‌الاسلام قمی؛ رئیس وقت نهاد رهبری در دانشگاه ها استعفا بنده را نپذیرفتند و نهایتاً مامور به دانشگاه علوم پزشکی ایران شدم.
 
صحبت برای چه سالی است؟
احتمالاً سال‌های ۸۲ یا ۸۳ ، فکر کنم ۱۳۸۲ بود. آن زمان به دانشگاه علوم پزشکی ایران مأمور شدم و فکر نمی‌کردم این همه سال نیز طول بکشد و به هیچ وجه انتظار این طولانی شدن زمان را نداشتم، فکر می‌کردم چند سال بیشتر نباشد البته از جهاتی برای من خوب بود چون در تهران بودم و لازم نبود هر هفته با قطار به اهواز بروم البته در این مدت با دوستان زیادی نیز آشنا شدم و با روسای متعددی نیز کار کردم.
 
دانشگاه علوم پزشکی ایران را از منظر علمی و پزشکی و از نگاه یک روحانی که در حدود دو دهه مسئولیت داشته برای افرادی که خواننده این مطلب خواهند بود، تشریح بفرمایید.
چون من قبل از این در دانشگاه چمران بودم که در آن دوران به شدت سیاسی بود و درگیری های شدید در بین دانشجویان، کارمندان و اساتید در آن رواج داشت، در آن دوره فعالیت در دانشگاه چمران دوران بحرانی بود یعنی در دوره دولت اصلاحات بود و به شدت مسائل سیاسی پرتنش در سطح کشور مطرح می‌شد و یکی از پر تنش ترین دانشگاه‌ها نیز دانشگاه چمران در اهواز بود.
 
علت چه بود؟
بافت آن دانشگاه اینگونه بود، همچنین فضای سیاسی کشور یک فضای پر تنشی نیز بود و به تبع آن دانشگاه یعنی دانشگاه چمران نیز این گونه بود ولی وقتی وارد دانشگاه علوم پزشکی ایران شدم دقیقا برخلاف دانشگاه چمران بود، یعنی جایی بود که آرام بود البته گرایش های مختلف سیاسی در دانشگاه علوم پزشکی ایران بوده و هست اما به هیچ وجه مسائلی مانند دانشگاه چمران در آن وجود نداشت، آن دوران چند دانشگاه بسیار پر مسئله و پرتنش بودند که یکی از آنها که در رأس بود دانشگاه چمران بود و چند دانشگاه دیگر بودند که بهتر است اسمی نیاورم، دانشگاه علوم پزشکی ایران این‌گونه پر تنش نبود و نقطه مقابل آن وضعیت بود، هم روسای دانشگاه در این موضوعات معقول برخورد می‌کردند و جریانات دانشجوی نیز با هر گرایشی که داشتند تند و تیز نبودند. همچنین کارکنان دانشگاه علوم پزشکی ایران نیز که هنوز نیز برخی از آنها که در بدو فعالیتم بودند، هنوز نیز فعالیت دارند کما اینکه برخی بازنشسته شدند و عده ای به رحمت خدا رفتند ولی بسیاری از آنها هنوز فعالیت می‌کنند و به طور طبیعی مدیریت صحیح دانشگاه علوم پزشکی ایران به آرامش این دانشگاه خیلی کمک کرده است.
 
سیاست نهاد رهبری در دانشگاه‌ها نیز این بوده و هم اکنون نیز سیاست این است که مهم خدمت کردن به مردم باشد و کار مردم راه انداخته شود. زیرا تمایلات سیاسی را نمی‌شود یک دست کرد صحیح نیز نیست که یک دست شود و نه ضرورت دارد که چنین اتفاق بیافتد. طبیعی است که حتی در یک خانواده نیز اختلاف نظر سیاسی وجود داشته باشد مثلاً در انتخابات، والدین به یک نفر رای می‌دهند و فرزند به کس دیگری رای می دهد. البته این به آن معنا نیست که ما مواضعی نداریم ولی به هر حال فضای کاری که باید فضای خدمت به مردم باشد باید از این مسائل تا حد زیادی مبرا کرد همین مسئله شاید یکی از رمزهای بوده که تاکنون بنده در دانشگاه علوم پزشکی ایران حضور داشتم.
 
لطفاً پتانسیل و ظرفیت های دانشگاه علوم پزشکی ایران را از منظر نهاد رهبری تشریح بفرمایید.
دانشگاه های تیپ یک در تهران در مقایسه باهم؛ تقریباً یک جایگاه را دارند و البته تفاوت‌هایی نیز دارند ولی آنقدر معنادار نیست. البته دانشگاه علوم پزشکی ایران به اندازه خود ظرفیت و پتانسیل های خوبی دارد و کارهای بزرگی نیز در دانشگاه صورت پذیرفته، البته از نظر تخصصی شخصاً اشراف به همه آن موارد ندارم ولی به طور مثال کاشت حلزون را برای نخستین بار در کشور، دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام داد و برخی کارهای تخصصی نیز در این دانشگاه در حال اجرا است، متاسفانه یکی از ضعف‌های دانشگاه علوم پزشکی ایران این بوده که نتوانسته خدماتی که به جامعه ارائه می دهد را به خوبی برای مردم تشریح و تبلیغ کند و پرزنت خوبی نشده است، ولی نکته برجسته درباره این دانشگاه مربوط به ادغام این دانشگاه با دانشگاه علوم پزشکی تهران بود که در آن دوران این دانشگاه را در اذهان عمومی مطرح کرد.
 
اتفاقا سوال بعدی ما نیز درباره ادغام دانشگاه علوم پزشکی ایران با دانشگاه علوم پزشکی تهران است که قبل از ادغام مسئولیت نهاد را برعهده داشتید و در دوران ادغام دیگر در این دانشگاه نبودید و پس از انتزاع بار دیگر مسئولیت نهاد را به عهده گرفتید. درباره آن روزها و ایام توضیحات بیشتری بفرمایید.
این موضوع ادغام این گونه نبود که کسی از قبل اطلاع جدی داشته باشد، مگر یکی دو نفر که به طور قطع و یقین رئیس دانشگاه یعنی دکتر ابطحی در جریان بودند. ولی علائم این اتفاق مشهود بود و دوستان در دانشگاه نگران چنین رخدادی بودند و بعضی اوقات نیز به شدت احساس خطر می کردیم ولی خبری نبود و بیشتر تحلیل بود و اعلام ادغام به یکباره شد.
 
یعنی اینگونه نبود که برای این ادغام با نهاد رهبری مشورت صورت پذیرد؟
مطلقا. به هیچ عنوان. تصمیم را یک سری افراد دیگر گرفته بودند که بیشتر نیز در دانشگاه علوم پزشکی تهران بودند و توجیهاتی نیز آورده بودند. بعدها هم آن مسئولین پشیمان شدند و قضیه برگشت، البته زحمات زیادی کشیده شد تا انتزاع صورت پذیرد، من یادم است که وقتی ادغام را اعلام کرده بودند بنده رفته بودم قم زیرا پنجشنبه و جمعه به این شهر و به دیدار خانواده می رفتم. شب بود که به من اعلام کردند که در سایت وزارت بهداشت ادغام اعلام شده است. من سریع خبر ادغام را دیدم و به صورتی از قم حرکت کردم که صبح زود ساعت ۷ داخل دانشگاه بودم و شاهد قضایا از نزدیک نیز بودم. درگیر این موضوع شدیم، دانشگاهی ها و بسیاری از کارمندان به شدت ناراحت بودند. بسیاری از اعضای هیئت علمی ناراحت بودند، مدیران نیز ناراحت بودند، دیدیم وظیفه من این است که اولاً سخنگوی این افراد باشم و مسائل آنها را منتقل کنم. یعنی هم به آنهایی که ادغام را برعهده گرفتند این مسائل را منتقل کنم و نیز به نهاد رهبری این مسائل را منتقل کنم.
 
آن موقع فشار خیلی زیادی از نهادهای مختلف به شخص بنده وارد می‌شد خیلی اذیت می‌کردند، گاهی گزارش دروغ می دادند و ما باید هر بار می رفتیم توضیح می دادیم که موضوع این گونه نیست و یکی دو بار برای وزیر وقت بهداشت، دروغ بودن گزارشات مشخص شد زیرا یک بار وقتی به وزیر گفته بودند بنده فلان کار را انجام دادم، اتفاقاً همان زمان جلسه با رئیس نهاد رهبری در دانشگاه ها داشتم که اعلام کردند که فلانی یعنی بنده پیش ما بود و با حاج آقا محمدیان جلسه داشتند و چنین اتفاقاتی تا حد زیادی فضا را تغییر داد. ما نیز صادقانه برخورد کردیم زیرا برای ما نظام مهم بود و خدماتی که قرار بود به مردم ارائه شود.
 
تلقی من که الان نیز به آن اعتقاد دارم این بود که آن ادغام از نظر اجرایی غلط بود، هر توجیهی نیز داشت غلط بود. مثلاً جمعیت تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی ایران از بسیاری از استان‌های بزرگ کشور نیز بیشتر است و نزدیک به ۵ میلیون نفر را پوشش می دهد در حالیکه آن زمان جمعیت استان البرز نیز بود. بنابراین اگر خدمات این تعداد جمعیت به دانشگاه علوم پزشکی تهران محول می‌شد توانمندی بیشتر نمی شد. در نهایت نیز ناچار شدند تقسیم کار شود و وظایف دانشگاه علوم پزشکی ایران بین دو دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و تهران تقسیم شد. در هر صورت دیدگاه ما این بود که این کار غلط است و برای نظام بیشتر هزینه دارد تا اینکه مفید باشد، البته تغییر و تحولات سیستمی و ساختاری یک امر طبیعی است و معقول؛ ولی باید هزینه ـ فایده شود، تلقی ما این بود که هزینه‌های ادغام بیش از فواید آن است.
 
البته شاید ادغام فوایدی نیز داشت ولی چون متهم می شدم که می‌خواهم از موقعیت خودم دفاع کنم سعی می‌کردم به صورتی حرکت کنم که این شائبه کمتر شود و لازمه آن این بود که در حین حال که مسائل
درون دانشگاه را مدیریت می‌کنیم، به تنش منجر نشود. به خصوص اینکه در سال های ۸۸ و ۸۹ کشور درگیر تنش های سیاسی بعد از انتخابات بود دیگر یک تنش جدید اضافه نشود و مسئله مدیریت شود؛ به همین دلیل در عین حال که با دوستان دانشگاه ارتباط داشتم با افراد مختلفی تماس می‌گرفتم و مسائل را می گفتم. برای اینکه این مسئله را مدیریت کنیم یا ادغام برگردد چون روزهای اول امید داشتیم که ادغام با مقاومت هایی که صورت پذیرفته به هم بخورد ولی بعد به جایی رسیدیم که دیدیم ادغام منتفی نمی شود.
 
بعد برای اینکه حداقل برای نظام و مردم هزینه درست نشود زیرا دانشگاه علوم پزشکی یک دانشگاه فنی و مهندسی نیست بلکه با توده مردم سر کار دارد خدماتی می‌خواهد به آنها ارائه دهد و نمی‌شود عنوان کرد به دلیل مثلاً اعتصاب، بیمارستان و دانشگاه تعطیل است.
 
همچنین به لحاظ امنیتی و سلامت برای مردم مشکلات ایجاد نشود، در مجموع مسئله پیچیده‌ای بود، ما نیز این مسائل را به دفتر رهبر معظم انقلاب منتقل می‌کردیم. یادم است آن زمان از دفتر رهبری مسائل دانشگاه علوم پزشکی را از نهاد مرکز پرسیده بودند و گفته بودند مسئول نهاد در دانشگاه علوم پزشکی ایران در حال چه اقداماتی است که گزارش داده بودند چنین مسیری را در حال حرکت هستند که اعلام شده بود همین مسیر دنبال شود.
 
به هر حال به جز کسانی که تصمیم به ادغام گرفته بودند مابقی توجیه نبودند که چرا این اتفاق رخ داده است. آیا مفید است یا مفید نیست و علامت سوال برای همه وجود داشت و فقط آنهایی که ادغام را اجرا کرده بودند، مسئله را برای خودشان حل‌شده می دانستند.
 
من یادم می آید به یکی از معاونان وزارت بهداشت عنوان کردم که شما چگونه می خواهید این ها را مدیریت کنید و آیا رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران می تواند این تعداد جمعیت و این مسائل و این دانشجویانی که آن زمان بیش از ۹ هزار نفر در دانشگاه علوم پزشکی ایران تحصیل می‌کردند و با توجه به اضافه شدن این حجم زیادی که به دانشگاه علوم پزشکی تهران اضافه می‌شود و همچنین مراکز بهداشتی و درمانی نیز اضافه خواهد شد چگونه می‌خواهند مدیریت کنند که معاون وزیر یک جوابی دادند که برای رفع تکلیف خودشان بود و منظورشان این بود که چون چنین تصمیمی گرفته شده و من نیز معاون هستم باید تبعیت کنم.
 
به همین دلیل وقتی دیدم معقول این است که مسائل را مدیریت کنم گزارش هایی مرتب برای در جریان قرار دادن مسولین نهاد مرکز ارائه می کردم ولی بعد از مدتی به این جمع‌بندی رسیدم که کار ادغام تمام است و کاری نمی توان انجام داد. بنابراین به نهاد مرکز اعلام کردم که من ماموریتم این بود که این کارها را انجام دهم، از این به بعد بودن من در آن جا نه تنها فقط مشکل را حل نمی‌کند بلکه به مشکلات نیز اضافه خواهد کرد و تخریب بنده نیز که از قبل شروع شده بود حالا شدت پیدا می‌کند و مصلحت نیز نیست که بیش از این اینجا باشم ولی اگر بگویید من می مانم.
 
البته فوری نیز این تصمیم را نگرفتم و با یک فاصله زمانی کار و مسئولیت را به دانشگاه علوم پزشکی تهران تحویل دادم به طوری که همه بخش‌های مدیریت دانشگاه علوم پزشکی ایران به دانشگاه تهران منتقل شده بودند و فقط نهاد رهبری مانده بود که آن را نیز تحویل دادم و به نهاد مرکز رفتم و مسئولیت‌های دیگری را گرفتم.
 
در طول این سه سالی که دانشگاه ادغام شده بود آنچنان ارتباطی با دانشگاه ایران نداشتم البته با برخی از دوستان احوالپرسی های تلفنی بود ولی بیش از این نبود تا بعد از انتزاع که در سفر عمره حج بودم که به بنده خبر دادند که شما دوباره برگرد که گفتم در عمره هستم، برگردم ببینم چه می شود. بعد از برگشتن ۷ تا ۸ ماه مقاومت کردم و به دانشگاه برنگشتم چون یکبار بودم و مایل بودم فرد دیگری بیاید. اما به جمع بندی نرسیدند؛ به چند نفر نیز گفته بودند که نشده بود و در نهایت از من خواستند و دوباره به دانشگاه علوم‌پزشکی ایران برگشتم و تا الان نیز در خدمت شما و دانشگاه هستم.
 
حاج آقا دانشجو وقتی وارد دانشگاه می شود و تابلوی دفتر نهاد رهبری در دانشگاه ها می بیند، می خواهد بداند نهاد رهبری چه کارهایی انجام می دهد.
نهاد چند ماموریت در دانشگاه دارد، نخست و عمده آن بحث فرهنگی است. بدین مفهوم که نسبت به دانشجویان، اساتید و نیز کارکنان از نظر فرهنگی وظایفی بر عهده دارد حالا یک ماموریت های مدیریتی نیز دارد که آن حاشیه کار ما است در عین حال که اثرگذار نیز می باشند. طبیعی است که دانشگاه معاونت دانشجویی فرهنگی نیز دارد و آنها نیز ماموریت های فرهنگی بر عهده دارند. این دو نهاد برای اینکه با همدیگر هماهنگ باشند تعاریف کاری دارند، برای نهاد تعریف شده که عمدتاً فعالیت‌های فرهنگی دینی انجام دهد. فعالیت‌های فرهنگی هنری را نیز معاونت دانشجویی انجام می‌دهد. ما تلاش می کنیم خود دانشجویان و علاقه مندان به کارهای فرهنگی دینی را بیشتر ساماندهی کنیم و خودشان این کارها را انجام دهند زیرا دفتر و امکانات وسیع نداریم و از اول نیز این سیاست بوده که دانشجویان خودشان اقدام کنند مثلاً هیات دانشجویان داریم که مراسمات مذهبی را خودشان برگزار می‌کنند، ما نیز در برگزاری اردوهای دانشجویی و کارگاه های فرهنگی که در درون دانشگاه‌ها تشکیل می‌شود، کمک می‌کنیم.
 
همچنین خوابگاه‌های دانشجویی را به لحاظ فرهنگی زیرپوشش قرار می دهیم و مبلغ اعزام می کنیم و در طول هفته یا آخر هفته مبلغ در خوابگاه ها حضور پیدا می کند به خصوص در دوران قبل از ایام کرونا زیرا در این دو سال که خوابگاه ها برپا نبود.
 
در فضای مجازی که طی دو سال اخیر فعالیت های بیشتری داشتیم، دانشجویان علاقه مند نیز خودشان به نهاد مراجعه می‌کنند و اگر ایده ای دارند سعی می‌کنیم اجرا کنیم. تشکل‌های دانشجویی نیز هستند که به طور طبیعی آن بخش از دانشجویانی با ما ارتباط می‌گیرند که وارد این تشکل‌ها می‌شوند، این مجموعه و خلاصه‌ای از کارهایی است که نهاد رهبری در دانشگاه انجام می‌دهد.
اگه نهاد رهبری در دانشگاه‌ها نباشد چه خلاء هایی به وجود می آید؟
 
ماموریت نهاد، فعالیت‌های فرهنگی دینی است و اگر نباشد نمی گویم این فعالیت تعطیل می شود اما دیگر سازمان نخواهد داشت، مشکل این است؛ یعنی فلسفه وجودی نهاد در دانشگاه این است که بدون رودربایستی دانشگاهی داشته باشیم که خروجی آن در خدمت کشور باشد و در خدمت نظام؛ و فقط موضوع دانشگاه نیز نیست. خیلی از جاهای دیگر نیز باید به همین صورت عمل کنند. در همه دنیا روی دانشگاه حساسیت ویژه وجود دارد؛ چرا؟؛ چون نیروی انسانی آن کشور را تامین می کنند و قرار است مدیریت کنند، نیروی انسانی فقط مسئله تحصیل نیست که فقط باید تخصص بگیرند؛ متخصص باید درد مردم داشته باشد و فهم اجتماعی و درک سیاسی داشته باشد.
 
مهمترین چالش های نهاد در دانشگاه ها به چه مواردی می توانید، اشاره کنید.
مهمترین چالش نهاد و تمام دستگاه‌های فرهنگی کشور این است که مرتب داریم با شرایط متغیر فرهنگی در دنیا مواجه می شویم، ابزارهای مختلف در حوزه فرهنگی مطرح می شود که روز به روز شکل‌های جدیدی پیدا می‌کند و این نیاز دارد که دستگاه فرهنگی بتوانند سریع با این مسائل آشنا و مسلط شود و بتوانند از آنها استفاده کنند. در این فضاها مهمترین چالش این است که اولاً تسلط پیدا کنند و ثانیاً مخاطب شما را به عنوان کسی که مخالف این مسائل نیست، نشناسد.
 
یکی از چالش ها همین است که وقتی می گوییم فضای مجازی باید مدیریت شود، برخی تصور می کنند که فضای مجازی باید تعطیل شود! خیر، مسئله تعطیلی نیست بلکه مدیریت فضای مجازی دیگر صرفاً تبادل اطلاعات من و شما نیست. یک زمانی تلفن همراه آمده بود و فقط افراد می توانستند با آن تماس بگیرند مانند تلفن معمولی بود و مشکلی نبود، بعد پیامک ها راه اندازی شد، آن نیز چندان مشکلی نبود اما یکباره اندروید مطرح شد و این جا دیگر مسائل امنیتی و بحث های اقتصادی نیز مطرح است. بحث های فرهنگی نیز وجود دارد زیرا یک زمانی یک کودک به سن بلوغ می‌رسید مسائل مختلف را نمی فهمید ولی هم اکنون همان بچه گوشی دست می‌گیرد خیلی چیزها را می بیند که متناسب با سن او نیست. بنابراین وقتی ما مطرح می‌کنیم چالش دستگاه‌های فرهنگی این مسائل است به این دلیل است. یک زمانی سینما بود و بعد ویدیو آمد طبیعی است که یک دستگاه فرهنگی زمانی می‌تواند موفق عمل کند که این مسائل را به درستی بشناسد و مدیریت کند. بنابراین بزرگترین چالش دستگاههای فرهنگی در کل کشور از جمله نهاد نیز نحوه تعامل با این مسائل است.
 
به صورت اختصاصی چالش نهاد رهبری در دانشگاه علوم پزشکی ایران چه مسائلی است؟
در دانشگاه علوم پزشکی ایران چالش جدی واقعی نداریم.
 
سئوال را تصحیح می کنم، به آن آرمان‌ها و مدینه فاضله ای که در دانشگاه علوم پزشکی ایران مد نظر رهبری است، رسیده‌اید؟
 به طور نسبی بله؛ به طور مطلق نمی‌توان گفت، آرمان ما این است که خروجی دانشگاه آدم هایی تربیت شوند متخصص و به معنای واقعی متعهد.
 
یکی از چالش‌های حوزه سلامت نیز گلایه های مردم از فعالین حوزه پزشکی و پرستاری است که چرا آن چنان که شایسته بیمار است، مورد تکریم قرار نمی‌گیرند و بیشتر مسئله پول در آوردن مطرح است. مسلما این افراد خروجی دانشگاه هستند و سوال پیش می‌آید چرا نهاد آنچنان که باید و شاید نظارت ندارد و به قول یکی از بزرگان سلامت اصلاً برای کنکور پزشکی و پرستاری باید آزمون روحیه مددکاری نیز لحاظ شود و این بدنی که در اختیار متخصص پزشکی قرار می گیرد، مورد تکریم انسانی نیز باشد.
ضرورت‌هایی گفتید دقیقا همین دغدغه نهاد است تا با کار فرهنگی تبیین شود ولی مسائل اخلاقی و فرهنگی تحمیلی و زورکی نیست. یعنی اینگونه نیست که ما دستورالعمل صادر کنیم و مردم مانند دستورات فرماندهان به خط شوند و عمل کند، خیر؛ بلکه باید فرد به یک باور برسد تا عمل کند، بنابراین انبیا نیز در کار خودشان اینگونه عمل نمی کردند بلکه با مردم سعی می‌کردند ارتباط بگیرند. حالا یک عده می‌پذیرفتند و یک عده ای نمی‌پذیرفتند. واقع مطلب این است که بسیاری از افرادی که فارغ التحصیل دانشگاه هستند به طور نسبی آدم‌های خوبی هستند، تخصص نیز دارند و تلاش نیز می کنند که به دیگران خدمت می کنند. بزرگترین شاهد نیز این یک سال و نیم کرونا است که مردم این خدمات را دیدند، البته در هر قشری افراد سودجویی وجود دارد که منافع خود را ترجیح می دهند کما اینکه در بین روحانیون نیز چنین آدم هایی هستند، بین معلمین و پرستاران و پزشکان نیز شاهد چنین آدم هایی هستیم ولی نمی توان هرگز یک جامعه را به صورت صددرصد خوب یا بد صف بندی کرد.
 
کما اینکه انتظار از حوزه سلامت بیشتر است.
بله کما اینکه از من روحانی نیز انتظار می‌رود، حتی اگر من نیز شایستگی لازم را نداشته باشم کوچکترین خطای من به چشم می‌آید مثلاً سبقت غیرمجاز در خیابان بگیرم به چشم مردم می آید، یک پزشک نیز به همین صورت است و انتظار می رود، ولی آدمیزاد است و ممکن است روزی خسته باشد و مشکلی در زندگی داشته باشد و آن روز با بیماران خوب برخورد نکند بیمار هم همان لحظه را می بیند و قبل و بعد را خبر ندارد که آن پزشک چه خدماتی را انجام داده است و فقط بر اساس همان لحظه قضاوت می کند.
 
نهاد نیز تلاش کرده که این ارزش های اخلاقی را در دانشگاه زنده و رواج دهد بنابراین با گروه اخلاق پزشکی که یک گروه آموزشی است. همکاری می‌کنیم. قبلاً یادآور شدم که کار نهاد کار تبلیغی است و کار دستوری نیست، خروجی سیستم باید تربیت آدم هایی باشد که متعهد و متخصص باشند، اگر این سیستم حتی یک قسمت آن خوب کار نکند در آن زمینه ضعف ایجاد می شود.
 
همیشه انتظار می رود که نهاد در دانشگاه‌های علوم پزشکی در تربیت افراد متخصص و متعهد فعال تر عمل کند و حتی این افراد کمتر از ایران مهاجرت کنند.
ما محدودیت های خودمان را داریم و محدودیت ها نیز فراوان هستند. یک جایی واقعا تلاش می‌کنیم اما به بن بست می‌خوریم و به نتیجه نمی رسیم مثلاً یکی از موانع ذهنیت افراد است که فکر می‌کنند ما می‌خواهیم فکر خاصی را به آنها القا کنیم در حالی که همیشه گفتیم نهاد حرف‌هایی برای گفتن دارد و شما نیز گوشی برای شنیدن دارید ما حرف می زنیم شما بشنوید مایل بودید، بپذیرید و نخواستید نپذیرید مثلاً اگر در یک برنامه تلویزیونی مخاطبان متوجه شوند مجری می خواهد چیزی را به مخاطب تحمیل کند چه بسا دیگر آن برنامه را نبینند. نهاد نیز در تلاش است تا این چالش را کمتر کند و اصلاً چنین ذهنیتی ایجاد نشود که تا حد زیادی در دانشگاه علوم پزشکی ایران در ارتباط با اساتید، کارمندان و دانشجویان حل شده است.
 
بنابراین نهاد دانشگاه قصدی برای تحمیل عقیده خود ندارد مگر ما چیزی جز خدا و پیغمبر می گوییم ولی برخی مواقع فضاهای سیاسی نیز موثر هستند کما اینکه نهاد نیز هیچ وقت مواضع سیاسی خود را انکار نمی‌کند و این مواضع همان تاکیدات رهبری است و ما نیز وظیفه داریم از این مواضع دفاع و تبیین کنیم. بنابراین، این کار جدای از اینکه وظیفه سازمانی مان است وظیفه دلی ما نیز محسوب می‌شود.
همچنین طبیعی است برای ارتباط با برخی، زبان مشترک به سختی برقرار شود که این جزو چالش های ما است. ایجاد این گفتمان مشترک خصوصا برای دانشجویان که زمان محدودی نسبت به بقیه اقشار دانشگاهی در دانشگاه حضور دارند، دشوارتر است.
 
اساتید با نهاد بیشتر همراهی می کنند یا دانشجویان؟
فرقی نمی‌کند ما در هر دو بخش موفقیت های خوبی داشتیم البته چالش هایی نیز داشتیم ولی چون اساتید در دانشگاه ماندگارتر هستند به تدریج نهاد توانسته است ارتباط با اساتید را تقویت کند و ذهنیت اساتید با نهاد رهبری به مراتب مثبت تر از دانشجویان است. علت نیز این است که دانشجو در یک مقطع کوتاه در دانشگاه حضور دارد و تا متوجه موضوعات شود، فارغ التحصیل می شود ولی اساتید ۳۰ سال در دانشگاه می‌خواهند، خدمت کنند و هم اکنون برخی از آنها ۱۵ سال است که به طور شخصی بنده را می‌شناسند و اکثریت آنها که هیئت علمی دانشگاه هستند به جز آن‌ها که قدیمی تر هستند نهاد برای جذب آنها امضا و تایید کرده است (با هر نوع گرایش مختلفی که دارند). بنابراین چنین اعتمادی را نهاد ایجاد کرده است که جهت گیرانه با مسائل برخورد نشود و تعامل با هیئت علمی بیشتر شود کما اینکه شاید وظیفه سازمانی نداشته باشیم ولی تلاش می کنیم که به مشکلات هیئت علمی، کارمندان و دانشجویان در دانشگاه رسیدگی شود و برای حل آن کمک کنیم. حالا برخی برطرف می‌شود و یا نمی شود. این کارها هر چند جزو ماموریت نهاد نیست ولی این تکلیف انسانی ما است.
 
در دولت جدید نهاد رهبری در دانشگاه‌ها اقدامات ویژه ای برای همکاری با مدیران جدید دانشگاه دارد؟
نهاد همه دولت ها را دولت جمهوری اسلامی می بیند (با همه اختلاف رویکردهایی که دارند)، بنابراین همانطور که رهبری جزوه سیاست های شان است و معقول نیز بوده و قابل دفاع نیز است این بوده که با منتخبین مردم کار می‌کنند هر چند که در مسائلی با هم زاویه داشته باشند (همه نیز می‌دانند که در برخی مسائل اختلافاتی وجود دارد) با این وجود سعی کردند مدیریت کنند و آنچه که برای مردم لازم است انجام شود. نهاد نیز همین سیاست را دنبال می‌کند یعنی تفاوتی ندارد که چه کسی ریاست دانشگاه را بر عهده دارد و یا کدام دولت سر کار بیاید، ما وظیفه داریم کمک کنیم. حال از آن دولت خوشمان بیاید یا موافق آن نباشیم.
 
نزدیک نماز شد چند سئوال دانشجویی می پرسم لطفاً کوتاه پاسخ دهید.
سیاسی ترین بخش هر دانشگاه: تشکل های دانشجویی
شغل مطلوب شما در مدینه فاضله: معلمی
جامعه ما بیشتر به ابن‌سینا محتاج است یا ابوذر: هر دو
فرق قدرت و تحکم: تحکم اعمال قدرت غیرمنطقی است
معنی لبخند یک روحانی: محبت است، یعنی دوستت دارم
ازدواج دانشجویی: به شدت توصیه می شود
کتابی که در خلوت خودتان پیشنهاد می دهید: من کمی از فضای کتاب های عمومی فاصله گرفتم و کتاب های تخصصی رشته خودم را مطالعه می کنم ولی نخستین و آخرین کتابی که همیشه توصیه می کنم قرآن است
روی سنگ قبر تان چه چیزی بنویسند: بنده خدا
بهترین روحانی فعال در دانشگاه ها: اسم نمی‌برم چون سخت است
روحانی جماعت عاشق می شود؟ بله آنها هم انسان هستند و عاشق می شوند
عشق یک روحانی با مردم عادی فرق دارد؟ خیر اصلا
آخرین باری که سوار اتوبوس شدید: اتوبوس واحد چند سالی است که سوار نمی‌شوم ولی اتوبوس بین شهری سوار می شوم
لطیفه های مردم درباره روحانیون را می شنوید: می شنوم ولی به ذهنم نمی سپارم
از این دسته لطیفه ها ناراحت می شوید: خیر اصلاً حساسیتی ندارم حتی آدم های اهل لطیفه را دوست دارم
تلخ و شیرین ترین خاطرات شما در دانشگاه علوم پزشکی ایران: تلخ ترین ادغام دانشگاه و شیرین‌ترین وقتی که چهره بشاش دانشجویان را می بینم که وارد دانشگاه می شود
برخورد شما با دانشجویان: مثل فرزندانم دوست شان دارم وقتی در این دانشگاه مسئولیت گرفتم مانند برادرانم بودند ولی الان مانند فرزندانم هستند
اساتید و دانشجویان لازم است روحانی جماعت را خوب بشناسند؟ مردم به طور سنتی رابطه شان با روحانیت خوب است به همین دلیل نیز توصیه می کنم دانشجویان با روحانی های محل تحصیل خود ارتباط داشته باشند، لازم نیست همه حرف های روحانی را بپسندند ولی ارتباط با روحانیت منجر می شود، انسان تا حد زیادی خود را حفظ کند
 
و کلام آخر
دانشگاه علوم پزشکی ایران دانشگاه بسیار خوبی است به خصوص از نظر شاخص های انسانی؛ این دانشگاه بسیاری از حواشی دانشگاه های دیگر را ندارد و روابط این دانشگاه تا حد زیادی دوستانه است ما کمتر می بینیم افراد علیه همدیگر بد بگویند نمی‌گویم نیست کمتر است، مفاسد در این دانشگاه بسیار کمتر است، به همین علت بسیاری از افرادی که از این دانشگاه یا کارمند بودند یا هیئت علمی بودند و رفتند، وقتی از آنها از این دانشگاه سوال می شود می گویند هیچ جا دانشگاه علوم پزشکی ایران نمی شود.
پایان مطلب//
 
علی رمضانپور
  • گروه خبری : تاریخ شفاهی دانشگاه
  • کد خبر : 58
کپی لینک کوتاه:
کلمات کلیدی
A. Ramezanpour
خبرنگار:

A. Ramezanpour

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید