• 1399/09/30 - 08:47
  • - تعداد بازدید: 8
  • - تعداد بازدیدکننده: 8
  • زمان مطالعه : 7 دقیقه
  • /ZJYVo
گفت‌وگو با سرپرستار بيمارستان لولاگر به مناسبت ميلاد حضرت زينب و روز پرستار

بهترين پاداش لبخند بهبودي بيماران است

گفت‌وگو با سرپرستار بيمارستان لولاگر به مناسبت ميلاد حضرت زينب و روز پرستار
بهترين پاداش لبخند بهبودي بيماران است


بنا به دلايل شخصي قصد بازنشستگي زودتر از موعد داشتم، اما وقتي بيماري «کوويدـ ??» شيوع پيدا کرد، تصميم عوض شد. مردم و کادر پزشکي در روزهاي سخت و حساسي قرار داشتند، زمان مناسبي براي خانه‌نشيني و خالي کردن ميدان نبود. الهه گرامي؛ سرپرستار بيمارستان لولاگر، اين را مي‌گويد و معتقد است پرستاري چيزي جز عشق و صبر نيست. در واقع تا عاشق کار نباشي، نمي‌تواني در دل همه مشقت‌ها، شب‌زنده‌داري‌ها بر بالين بيماران و تحمل بسياري رنج‌ها که همان ناراحتي و غم اندوه بيماري است، طعم شيرين لبخند رضايت بيماران بهبوديافته را حس کنيد. به بهانه ميلاد حضرت زينب(س) و روز پرستار راهي بيمارستان لولاگر در تکه دهم پايتخت شديم و با «الهه گرامي» درباره حرفه پرستاري و شرايط دشوار کادر درمان در اين روزهاي کرونايي گفت‌وگو کرديم.
مهم‌ترين ويژگي حرفه پرستاري مهرطلبي است. در واقع، تيمارداري و مراقبت از بيماران نيازمند صبر و بردباري و توجه و مهرورزي است. «الهه گرامي» سرپرستار بيمارستان لولاگر، با اشاره به اين موضوع گريزي به روزهاي کودکي و بازي‌هاي آن روزهايش مي‌زند و مي‌گويد: «در بيشتر بازي‌هاي کودکي حامي بچه‌ها بودم. برايم فرق نداشت، خواهر و برادر خودم باشند يا خاله‌زاده و عموزاده؛ مهم‌ترين موضوع از نظر من، حمايت از آنها در زمان نياز بود. همين روحيه و توجه به ديگران و حمايت از آنها در زمان انتخاب رشته و تحصيل در دانشگاه هم کمک کرد تا رشته پرستاري را دنبال و مدرک کارشناسي پرستاري را دريافت کنم.»
 ارادت قلبي شيرين
براي بسياري از حرفه‌ها از جمله پرستاري که در عرصه آنها پاي جان و سلامتي افراد در ميان است، هرگز نمي‌توان چيزي را روي چرتکه و با عدد و رقم حساب کرد. گاهي وقت‌ها لذت‌بخش‌ترين هديه، ارادت پاک و صادقانه بيماران و همراهانشان به کادر درمان است. ارادتي که برايش نمي‌توان قيمت مادي تعريف کرد. گرامي با بيان اين مطلب و اينکه لبخند بهبودي و سلامتي بيماران هميشه برايش بهترين پاداش بوده است، مي‌گويد که ?? سال و ? ماه در کسوت پرستار سابقه کار دارد. بر اساس قانون بازنشستگي و با در نظر گرفتن سختي کار، بعد از ?? سال سابقه، هر فردي بنا بر ميل و علاقه‌اش مي‌تواند تقاضاي بازنشستگي بدهد. گرامي هم چنين قصدي را داشت، اما با شيوع بيماري کرونا اين تصميم تغيير مي‌کند. او تعريف مي‌کند: «من مادر ? فرزند هستم. بنا به دلايل خانوادگي و شخصي در فکر بازنشستگي بودم تا اينکه در اسفند ماه سال گذشته بيماري «کوويدـ ??» شيوع پيدا کرد. اين همه‌گيري براي مردم و کادر درمان در روزهاي نخست کمي ترسناک و عجيب بود. يک بيماري ناشناخته و عجيب شايع شده بود و کسي نمي‌دانست براي رهايي و درمان اين بيماري چه کند. اعلام کردن بازنشستگي‌ام را در آن روزها مساوي با پاک کردن ?? سال زحمت و تلاش براي کمک به بيماران ديدم. کار پرستاري در واقع معامله با خداست. نبايد در روزهاي سخت، روزهايي که بيش از هميشه کادر درمان و مردم به حضورم نياز داشتند پا پس مي‌کشيدم. به همين دليل بازنشستگي را به تعويق انداختم تا شرايط آرام‌تر شود.
از جان مايه گذاشتن
بعد از بيماري تيفوس، يکي از غافلگيرکننده‌ترين اتفاقات عصر حاضر بيماري جهانگرد «کوويدـ ??» بود که با شيوع جهاني‌اش کار کادر درمان و پزشکي را چند برابر کرد، چراکه اين بيماري فرد عادي، پزشک يا چهره سرشناس نمي‌شناخت. کافي بود تا ويروس‌هاي منحوس به جان افراد نفوذ کند و جدال بي‌اماني با سيستم‌هاي دفاعي بدن از سر گرفته شود. گرامي با اشاره به روزهاي سخت و حساس کادر درمان مي‌گويد: مسئله اين بود که ما مستقيم با بيماران کرونايي در ارتباط بوديم و هيچ مصونيتي هم براي در امان ماندن از بيماري نداشتيم. اغلب خانواده‌ها نگران سلامت همسر و فرزندان خود در بين کادر درمان بودند. بسياري از دوستان و آشنايان حتي ارتباطشان را به همين دليل قطع کردند. پوشيدن لباس‌هاي مخصوص و کار در ساعت‌هاي طولاني با اين لباس‌ها، به‌ويژه در تابستان، براي همه ما ايثارگري‌هاي دوران جنگ را زنده کرد. روزهايي در آن رزمندگان کشور در خط مقدم جنگ براي دفاع از آب و خاک کشور جانفشاني مي‌کردند. همان اتفاق مشابه براي کادر پزشکي در روزهاي کرونايي شکل گرفت. انصافاً بچه‌ها از جان مايه گذاشتند.
گرامي همچنين بهبود يافتن بيمار جواني را که همه پزشکان از زنده بودن او قطع اميد کرده بودند، از ديگر اتفاقات شيرين روزهاي سخت کرونايي عنوان مي‌کند.
 مهماني خانوادگي از شلوغي‌هاي مترو و اتوبوس خطرناک‌تر است
مريم سالک زيبايي، پرستار بخش کرونا نيز مي گويد: با توجه به جهش ويروس کرونا، هرگونه دورهمي و تجمعي باعث مي‌شود چند نفر درگير اين بيماري نکبت شوند. در مدت تعطيلات قرنطينه تعداد بيماران در بيمارستان ما به ?ـ? نفر رسيده بود و بخش کرونا داشت بسته مي‌شد. اما الان دوباره ظرفيت آي. سي. يو پر شده است و بخش هم شروع به کار کرده و بيمار جديد داريم. خيلي‌ها فکر مي‌کنند سرما خورده‌اند، ولي وقتي تست کرونا انجام مي‌دهند، جواب مثبت مي‌شود و در اين فاصله ويروس را به چندين نفر انتقال داده‌اند، آن هم در حالي که ممکن است طرف‌هاي دريافت‌کننده، از نظر سيستم ايمني ضعيف باشند و دوام نياورند.
اگرچه ارتباط مجازي دلتنگي‌ها را برطرف نمي‌کند، ولي امسال را مجبوريم با خانواده خودمان در خانه بمانيم. ‌مي‌توانيم شعرخواني و حافظ‌خواني داشته باشيم و بچه‌ها را با نقاشي و کاردستي‌هاي يلدايي سرگرم کنيم. بعضي‌ها مي‌گويند حالا ما مهماني نرويم چه فرقي مي‌کند؟ مترو و اتوبوس هم شلوغ است و زنجيره کرونا ادامه پيدا مي‌کند! پس مهماني را حذف نمي‌کنيم! بايد به اين دوستان گفت که زمان تماس در مترو و مهماني خيلي با هم متفاوت است. در مترو نهايتاً سفر يک و نيم ساعته داريم، ولي مهماني‌ها حدود ?_? ساعت طول مي‌کشند. ضمن اينکه در مترو همه ماسک مي‌زنند، ولي در مهماني، حاضران هنگام پذيرايي مجبورند ماسکشان را بردارند. حتي حرف زدن با همديگر هم در مهماني خيلي بيشتر است که خودش موجب انتقال ويروس مي‌شود.
مرگ با کرونا پرعذاب است!
محمد يداللهي؛ پرستار نمونه بيمارستان لولاگر مي گويد: من‌ از ابتداي شيوع بيماري کرونا، درترياژ مخصوص اين بيماري در بيمارستان، مشغول به کار بوده‌ام. اسفند و فروردين بيمارستان خيلي شلوغ بود و بعد تعداد مراجعان کمتر شد و دوباره در اواخر مرداد و اوايل شهريورتعداد بيماران خيلي زياد شد. پيک اخير کرونا که از همان موقع شروع شد و هنوز ادامه دارد، بيشتر به خاطر دورهمي‌هاي خانوادگي است. بيشتر بيماراني که مي‌آيند، به‌صورت خانوادگي درگير شده‌اند. يکي از اعضاي خانواده که بدحال مي‌آيد، مي‌بينيم تست همه خانواده مثبت مي‌شود. اين نشان مي‌دهد اين مدت رفت‌وآمد خانوادگي زياد بوده است و مردم‌اين مورد را کمتر رعايت کرده‌اند. ‌مردم‌ايران خيلي خانواده‌دوست هستند و برايشان سخت است که شب يلدا را بدون دورهمي خانوادگي بگذرانند. اما بدانند ما روزهاي واقعاً سختي را در بيمارستان مي‌گذرانيم. ماه‌هاست حتي يک روز هم مرخصي نرفته‌ايم. از نظر روحي و جسمي خيلي خسته‌ايم. درگير شدن با اين بيماري سخت است و مرگ کرونايي واقعاً دردناک است.
 اما آنهايي که هنوز درگير نشده‌اند يا عزيزي را از دست نداده‌اند، انگار نمي‌خواهند واقعيت ناراحت‌کننده را باور کنند. از طرفي، کساني که به واسطه ويروس «کوويدـ ??» عزادار شده‌اند، به خوبي درک مي‌کنند که اين ويروس چقدر مي‌تواند خطرناک باشد، چون با چشم ديده‌اند که مريضشان هر روز بدحال‌تر مي‌شود.
 مرگ با کرونا پرعذاب است! بيمار با زجر زياد از دنيا مي‌رود. واقعاً يک شب مراسم يلدا ارزش ديدن عذاب کشيدن عزيزانمان را ندارد. شب يلدا فقط يک بهانه است براي دور هم جمع شدن و شاد بودن. مي‌توانيم آن را چند وقت بعد با خيال راحت برگزار کنيم. هيچ اجبار و الزامي نيست که خطري زياد را به جان بخريم و خدايي ناکرده پشيماني برايمان باقي بماند.
منبع: روزنامه همشهري

  • گروه خبری : اخبار جایگاه
  • کد خبر : 326880
کپی لینک کوتاه:
کلمات کلیدی
مدیر سیستم
خبرنگار:

مدیر سیستم