گفتگو با مردی که موفقیتهای کاری اش را ناشی از کارگروهی و حمایت ها می داند
میهمان تاریخ شفاهی این هفته سال ۱۳۲۹ در شهر چالوس متولد می شود و تا پایان تحصیلات متوسطه در همین شهر می ماند. در سال ۱۳۴۷ برای تحصیل در رشته اقتصاد به تهران می آید و در سال ۱۳۵۱ از دانشگاه ملی فارغ التحصیل می شود. پس از اتمام دوران خدمت که به معلمی در دبیرستان های دامغان می گذرد، به عنوان کارشناس بودجه به استخدام سازمان بیمه خدمات درمانی درمی آید. با انحلال سازمان بیمه خدمات درمانی در سال ۱۳۵۶ کارمند وزارت بهداری شده و تجربه حضور او در حوزه بهداشت و درمان به عنوان کارشناس بودجه آغاز می شود.
مسعود بزرگ مقام با تجربه ای بزرگ از دوران دفاع مقدس به عنوان معاون اداری و مالی وزارت بهداشت، سال ۱۳۶۸ به دانشگاه علوم پزشکی ایران می آید تا همراه دکتر سید جمال الدین سجادی آغازگر تحولات بزرگ باشند. به باور او، موفقیت ها نتیجه کار گروهی است.
در ابتدای گفتگو لطفا از روزهای ابتدایی حضورتان در وزارت بهداری بفرمایید.
در روزهای ابتدایی تقریبا بلاتکلیف بودیم و کاری به ما که حدودا دوازده نفر بودیم، ارجاع نمی شد اما پس از مدت کوتاهی اواخر سال ۱۳۵۶ به پیشنهاد یکی از دوستان به بیمارستان فیروزگر رفتم. در آن زمان رییس بیمارستان فیروزگر آقای رئیسیان بود. ایشان تنها فرد غیر پزشک بود که تحصیلات مدیریت بیمارستانی از آلمان داشت و من به عنوان معاون حسابداری در این بیمارستان مشغول به کار شدم.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ذیحسابی استان تهران امتحانی برای ارتقاء پست برگزار کرد و با توجه به نتیجه کسب شده به بیمارستان مسیح دانشوری رفتم و چند ماه آنجا بودم ولی به دلایل شخصی تشخیص دادم که نباید آنجا باشم. از آنجا به بیمارستان بهارلو در جنوب تهران به عنوان رئیس حسابداری رفتم و پس از مدتی هم رییس حسابداری بیمارستان شهید مطهری شدم که آن زمان به بیمارستان سوانح و سوختگی معروف بود. این مرکز قبل از انقلاب با چهار بیمارستان و یک درمانگاه، سیستم اداری متمرکزی داشت. به دلیل عدم پرداخت مابه التفاوت احکام کارکنان، تنش زیادی در بیمارستان وجود داشت. به یاد دارم یک روز تعدادی از کارکنان پشت در اتاق من تحصن کرده بودند و مانع خروجم از اتاق می شدند. از آنها فرصت خواستم که مشکل را حل کنم. خدا را شکر با پیگیری و گفتگویی که با مسئولان انجام دادم، مشکل پرداخت ها حل شد.
از کی به ستاد مرکزی وزارت بهداری رفتید؟
زمانی که در بیمارستان مظهری بودم، مسئولان دفتر دادگاه انقلاب که در وزارت بهداری مستقر بود، از خدمات من تشکر کردند و برای من ابلاغ مدیریت بیمارستان پیشنهاد شد. ولی مسئولان بهداری استان تمکین نکردند، بنابراین برای من سخت بود که دیگر در واحد حسابداری باشم و ترجیح دادم به عنوان کارشناس بودجه به وزارت بهداری برگردم. در همان زمان آقای محمد مومنان به عنوان معاون اداری مالی وزارت خانه انتخاب شدند و برای من ابلاغ مشاور و سرپرستی دفتر بودجه وزارت بهداری را صادر کردند. بعد از مدتی مسئولان ادامه حضور آقای مومنان را در این پست را دیگر صلاح ندیدند و به دنبال یک فرد جایگزین میگشتند. بنابر تصمیم شورای معاونین سرپرستی حوزه اداری و مالی وزارتخانه را برای مدت سه ماه به عهده بنده قرار دادند تا فرد جایگزین انتخاب شود ولی این فرآیند تا هفت سال طول کشید.
از چه زمانی به دانشگاه علوم پزشکی ایران آمدید؟
سال ۱۳۶۸ دکتر سجادی رئیس دانشگاه علوم پزشکی ایران شد و با نظر جمعی برای اینجانب سمت معاونت اداری و مالی را در نظر گرفتند.
مهم ترین مشکلات آن سالهای دانشگاه در حوزه کاری شما چه بود؟
کمبود نیروی انسانی در ستاد مرکزی، کمبود فضای فیزیکی و ساختمان برای کلاس ها، بلاتکلیفی اعضای هیئت علمی و مشکلات بودجه مهم ترین مشکلات بودند. دکتر سجادی از همان اوایل کار از معاونین خواست تا مشکلات را بررسی کنند تا مشخص شود حل کدام مشکل در اولویت قرار دارد. اولویت ها نوشته شد و تاکید داشتند طبق این اولویت ها عمل شود. اختیار تام به همه معاونتها داده بودند و خودشان فقط نظارت می کردند.
از کمبود فضای فیزیکی گفتید، آیا استفاده از ساختمان فعلی دانشکده پیراپزشکی در پردیس همت به قبل از حضور دکتر سجادی بر می گردد؟
نه خیر. همان ماه های ابتدایی که ما آمده بودیم، به دلیل کمبود فضا برای کلاس های درس، این ساختمان به دانشکده پیراپزشکی تبدیل شد. تا قبل از آن استفاده ای از آن نمی شد. به یاد دارم یک روز به اتفاق همه معاونین به دانشکده پیراپزشکی رفته بودیم. در آنجا تعداد زیادی شمع روی یک میز قرار گرفته بود؛ وجود این شمع ها غیرطبیعی به نظر می آمد. شمع ها کم کم خاموش شدند. در واقع دانشجویان می خواستند، به ما بگویند که این جا جریان هوا وجود ندارد.
این ساختمانی است که ویلیام پریرا معمار آمریکایی طراحی ساخته بود؟
بله. می گفتند این ساختمان برای انجام آزمایش های میکروبیولوژی ساخته شده، بنابراین پنجره و هواساز نداشت.
ساختمان دیگری در پردیس همت نبود؟
غیر از این ساختمان، فقط یک سوله بسیار بزرگی در همین محل مرکز همایش های رازی وجود داشت که ظاهرا کارکرد ورزشی داشته. حتی پیشنهاد شد که برای کلاس ها از این سوله استفاده شود اما نظر کارشناسی ما این بود که امنیت کافی ندارد و ممکن است دیوار های بلند آن با کوچکترین لرزشی تخریب شود.
ساخت مرکز همایش های رازی در دوران مسئولیت شما شروع شد؟
بله،به دستور دکتر سجادی ساخت مرکز همایش های رازی در سال ۱۳۷۰ آغاز شد؛ ایشان معمولا هر شنبه به پروژه سرکشی میکردند. در آن زمان پروژه های عمرانی زیر نظر یک جوان فارغ التحصیل از دانشگاه تهران به نام آقای مهندس عمیدی راد که برای دفتر فنی منصوب شده بود، انجام می شد که بسیار مستعد، باسواد، پرکار و سالم بود.
منابع مالی ساخت آن از کجا تامین شد؟
در آن زمان هنوز مقررات بودجه ای بر دانشگاه های علوم پزشکی حاکم نبود و تصمیم در مورد تقسیم بندی پول به عهده دانشگاه بود و در واقع دانشگاهها اختیار مالی داشتند. ما هم، همان پولی را که داشتیم، مدیریت کردیم. از درآمد بیمارستان ها برای ساخت سالن آمفی تئاتر و ساختمان مرکزی استفاده کردیم. آمفی تئاتر یک بودجه نیم بندی داشت اما ساختمان ستاد مرکزی هیچ بودجه ای نداشت. برخی از معاونتها به این کار ما ایراد می گرفتند اما چاره دیگری نداشتیم چون مدام برای تخلیه ساختمان های اجاره ای که در اختیارمان بود، تهدید می شدیم. دکتر سجادی هم با درک درست از این موضوع از بنده حمایت می کردند.
علاوه بر مرکز همایش ها و ساختمان ستاد مرکزی پروژه دیگری هم در دوران شما احداث شد؟
قسمتی از ساختمان معاونت دانشجویی ساخته شد، کلنگ مسجد دانشگاه هم در همان دوران زده شد.
و دانشکده پزشکی؟
نه، قسمت اعظم دانشکده پزشکی بعداً ساخته شد.
مرکز همایش ها و ساختمان مرکزی در دوره ریاست دکتر سجاد افتتاح شد؟
خیر، در سال ۱۳۷۶، زمان دکتر شاه حسینی افتتاح شدند.
آقای بزرگ مقام یکی از چالش های دانشگاه در سالهایی که شما معاون اداری و مالی بودید، واگذاری زمین های اطراف دانشگاه به تامین اجتماعی و شهرداری تهران بود. چرا این واگذاری ها انجام شد؟
آن موقع بیمارستان میلاد فقط یک اسکلت فلزی داشت که پیش از انقلاب در زمان دکتر شیخ الاسلام زاده؛ وزیر وقت بهداری ساخته شده بود. قرار بود که این بیمارستان به سانتر آموزشی مرکز پزشکی شاهنشاهی تبدیل شود اما با انقلاب طرح متوقف شده بود و در نهایت به دلیل بدهی دولت به سازمان تامین اجتماعی واگذار شد.
و برج میلاد؟
داستان برج میلاد فرق می کند، آن موقع ساختمانی کوچک، به نام بیمارستان شهید اسماعیلی مخصوص بیماران روانی وجود داشت. درختکاری تپههای نصر اطراف آن توسط شهرداری انجام شده بود و طبق تفاهم نامه در بهداری قرار بود، آبیاری درختها با آنها باشد. البته مردم هم بتوانند از فضای سبز اطراف آن استفاده کنند.
اما در آن دوران این منطقه برای ساخت برج میلاد با کارکرد ارتباطات رادیویی و تلویزیونی در نظر گرفته شد. با وجود همه پیگیری هایی که دکتر سجادی؛ رییس دانشگاه انجام داد، اول تپه را و بعد ضلع غربی را برای ساخت مترو از دانشگاه علوم پزشکی ایران گرفتند.
به ازای زمین بیمارستان و برج میلاد چیزی به دانشگاه داده شد؟
نه، هیچ چیزی به دانشگاه تعلق نگرفت.
با تغییر رییس دانشگاه در سال ۷۶، شما کجا رفتید؟
سال ۷۶ رئیس دانشگاه عوض شد، با وجود اینکه ردیف بیمارستان حضرت رسول داشتم و محل سکونتم هم، نزدیک آنجا بود، خودم تقاضا کردم که ردیف بیمارستان فیروزآبادی را به من دهند. سه ماهی آنجا بودم و بعد از آن به بنیاد بیماریهای خاص رفتم و سه سال به عنوان معاون اداری و مالی در آنجا مشغول به کار بودم. بعد از آن در سال ۷۹، یکی از دوستان از وزارت اقتصاد و دارایی از من دعوت کرد که به آنجا بروم و بعد از مدتی به سازمان جمع آوری و فروش اموال تملیکی منتقل شدم. سال ۱۳۸۳ در همین سازمان بازنشست شدم.
از چه سالی دوباره با دانشگاه علوم پزشکی ایران همکاری کردید؟
بعد از بازنشستگی حدود سه سال مدیر عامل شرکت پخش فرآورده های پزشکی وابسته به وزارت بهداشت بودم. در سال ۱۳۹۰ به وزارت بهداشت رفتم و چند سالی به عنوان قائم مقام دکتر سجادی که در آن زمان مدیر کل بازرسی و رسیدگی به شکایات بودند، فعالیت داشتم.
در حال حاضر هم نماینده رییس دانشگاه علوم پزشکی ایران در کمیسیون معاملات و همچنین در کمیسیون مناقصات و ترک مناقصات هستم. در مجامع سالانه مالی واحد ها به دستور دکتر کوهپایه زاده شرکت می کنم. این همکاری از زمان دکتر حاج میر اسماعیلی شروع شده است.
کپی لینک کوتاه:
نظر دهید