متخصصان سلامت روان بايد در رويکردهاي خود تجديد نظر کنند
دکتر اميرحسين جلالي ندوشن؛ زندگياي که ما در ماههاي اخير تجربه کردهايم، شباهتي به هيچ يک از تجربههاي پيشينيمان نداشته است. کرونا ارتباطات را محدود کرده، معاشرتها را تعطيل کرده و ارتباطات فيزيکي افراد جامعه از هم گسسته است. مردم به زندگي انفرادي و فاصله بيشتر پناه بردهاند و در واقع اين انتخاب ناگزيري براي آنها بوده است. پيامد اين شرايط، احساس تنهايي بيشتر براي انسانهاست. اين تنهايي و احساس فاصله از منع جمع شدن کنار يکديگر تا منع دست دادن و در آغوش کشيدن را شامل ميشود.
افزون بر اينها شکل زندگي روزمره با بروز کرونا تغيير کرده، آنقدر که حتي با برداشتن محدوديتها نيز مردم همچنان ناگزيرند، فاصله فيزيکي را رعايت کنند. براي مدت زمان نامشخصي اين شرايط ادامه دارد و همين در کنار هم بودنهاي محدود هم با ترس و واهمه از شيوع بيماري همراه است. اين تغييرات بهطور مستمر و دائمي در زندگي حال حاضر ما حضور دارند و ميتوانند عوارض روانشناختي ايجاد کنند و بر فشارهاي رواني و فردي بيفزايند. اکنون ما با پديدهاي روبهرو هستيم که برايمان ناشناس و نامشخص است و اطلاعاتي که درخصوص کوويد-?? داريم بسيار محدود است. اگر چه اطلاعات امروز ما نسبت به ماههاي اول شيوع اين ويروس بيشتر شده، اما همچنان پرسشهاي بيپاسخ درباره اين ويروس فراوان است و نادانستههاي ما بيشتر از دانستههاست.
در ماههاي اخير حتي ارتباط مردم و بيماران با متخصصان سلامت روان نيز بهدليل مخاطرات اين بيماري کاهش يافته است، اين مساله مهمي است و پيامدهايي براي جامعه خواهد داشت. مردم هم به نظر خسته شده و بيماري را ناديده گرفتهاند، اما در کنار آنان گويا متخصصان نيز تجديد نظر در مورد توصيههاي بهداشتي را ناديده گرفتهاند و همچنان توصيههاي چند ماه قبل را تکرار ميکنند؛ درحاليکه اکنون وضعيت زندگي و کار مردم با ماههاي ابتدايي شيوع کرونا تغيير پيدا کرده و توصيهها نيز بايد به نسبت شرايط جديد جامعه تغيير پيدا کند. مسئولان بهداشت و سلامت مردم تا چند ماه قبل تصور ميکردند، اگر جامعه را محدود کنند بيماري ظرف چند ماه ريشهکن خواهد شد؛ درحاليکه دنيا خودش را براي دستکم دو سال همزيستي و مقابله با اين بيماري آماده ميکند. توصيهها، دستورالعملها و شيوه نامههايي که براي کمک به مردم ارائه ميشود بايد با وضعيت فعلي زندگي مردم سازگاري داشته باشد و در مورد آنها تجديدنظر شود. مسالهاي که نباشد فراموش کنيم اين است که جامعه بايد براي زندگي با کرونا آماده شود. يکي از بزرگترين و البته بدترين شعارهايي که الان عنوان ميشود اين است که «کرونا را شکست ميدهيم».
با ويروس کرونا بهگونهاي رفتار ميشود گويي که دشمن است و با چند حمله برقآسا ميتوانيم آن را شکست دهيم. اما اين پديده قرار است با زندگي مردم همانند سرماخوردگي همراه شود و به جاي شکست دادن آن بايد از مديريت کردن و کنترل کردنش صحبت کنيم. اگر چه برخوردهاي جنگي و تند در روزهاي اول لازم بود، ولي براي ماههاي آينده بايد طور ديگري به اين مساله نگاه کنيم.
اکنون در کنار غربالگري ويروس کرونا، بايد غربالگري سلامت روان مردم را نيز درنظر داشته باشيم و افرادي که نياز به کمک دارند مورد سنجش قرار بگيرند و به افرادي که در اثر شرايط زمانه دچار اضطراب و افسردگي شدهاند، کمک لازم پيشنهاد شود. لازم است دامنه ارائه دهندگان حمايتهاي رواني- اجتماعي، مشاورهها و خدمات به سمت سازمانهاي مردم نهاد نيز گسترش پيدا کند. سازمانهايي که در روزهاي ابتداي شيوع ويروس به کمک وزارت بهداشت آمدند تا تجهيزات مورد نياز را تهيه کنند، اکنون ميتوانند در جبهه ديگري به کمک اين وزارتخانه و مردم بيايند. در شرايط کنوني، سلامت رواني جامعه دچار اختلال شده و سازمانهاي مردم نهاد ميتوانند تکيه خود را به حمايت رواني اجتماعي از جامعه، قربانيها و گروههايي که در معرض خطر قرار دارند، سوق دهند. در اين مساله بايد رويکردهاي اجتماعي و فرهنگي مدنظر قرار بگيرد تا بتوانيم با کمک خود مردم و البته زيرنظر متخصصان، شرايط اجتماعي بهتري را براي صيانت از سلامت روان جامعه فراهم کنيم.
افزون بر اينها شکل زندگي روزمره با بروز کرونا تغيير کرده، آنقدر که حتي با برداشتن محدوديتها نيز مردم همچنان ناگزيرند، فاصله فيزيکي را رعايت کنند. براي مدت زمان نامشخصي اين شرايط ادامه دارد و همين در کنار هم بودنهاي محدود هم با ترس و واهمه از شيوع بيماري همراه است. اين تغييرات بهطور مستمر و دائمي در زندگي حال حاضر ما حضور دارند و ميتوانند عوارض روانشناختي ايجاد کنند و بر فشارهاي رواني و فردي بيفزايند. اکنون ما با پديدهاي روبهرو هستيم که برايمان ناشناس و نامشخص است و اطلاعاتي که درخصوص کوويد-?? داريم بسيار محدود است. اگر چه اطلاعات امروز ما نسبت به ماههاي اول شيوع اين ويروس بيشتر شده، اما همچنان پرسشهاي بيپاسخ درباره اين ويروس فراوان است و نادانستههاي ما بيشتر از دانستههاست.
در ماههاي اخير حتي ارتباط مردم و بيماران با متخصصان سلامت روان نيز بهدليل مخاطرات اين بيماري کاهش يافته است، اين مساله مهمي است و پيامدهايي براي جامعه خواهد داشت. مردم هم به نظر خسته شده و بيماري را ناديده گرفتهاند، اما در کنار آنان گويا متخصصان نيز تجديد نظر در مورد توصيههاي بهداشتي را ناديده گرفتهاند و همچنان توصيههاي چند ماه قبل را تکرار ميکنند؛ درحاليکه اکنون وضعيت زندگي و کار مردم با ماههاي ابتدايي شيوع کرونا تغيير پيدا کرده و توصيهها نيز بايد به نسبت شرايط جديد جامعه تغيير پيدا کند. مسئولان بهداشت و سلامت مردم تا چند ماه قبل تصور ميکردند، اگر جامعه را محدود کنند بيماري ظرف چند ماه ريشهکن خواهد شد؛ درحاليکه دنيا خودش را براي دستکم دو سال همزيستي و مقابله با اين بيماري آماده ميکند. توصيهها، دستورالعملها و شيوه نامههايي که براي کمک به مردم ارائه ميشود بايد با وضعيت فعلي زندگي مردم سازگاري داشته باشد و در مورد آنها تجديدنظر شود. مسالهاي که نباشد فراموش کنيم اين است که جامعه بايد براي زندگي با کرونا آماده شود. يکي از بزرگترين و البته بدترين شعارهايي که الان عنوان ميشود اين است که «کرونا را شکست ميدهيم».
با ويروس کرونا بهگونهاي رفتار ميشود گويي که دشمن است و با چند حمله برقآسا ميتوانيم آن را شکست دهيم. اما اين پديده قرار است با زندگي مردم همانند سرماخوردگي همراه شود و به جاي شکست دادن آن بايد از مديريت کردن و کنترل کردنش صحبت کنيم. اگر چه برخوردهاي جنگي و تند در روزهاي اول لازم بود، ولي براي ماههاي آينده بايد طور ديگري به اين مساله نگاه کنيم.
اکنون در کنار غربالگري ويروس کرونا، بايد غربالگري سلامت روان مردم را نيز درنظر داشته باشيم و افرادي که نياز به کمک دارند مورد سنجش قرار بگيرند و به افرادي که در اثر شرايط زمانه دچار اضطراب و افسردگي شدهاند، کمک لازم پيشنهاد شود. لازم است دامنه ارائه دهندگان حمايتهاي رواني- اجتماعي، مشاورهها و خدمات به سمت سازمانهاي مردم نهاد نيز گسترش پيدا کند. سازمانهايي که در روزهاي ابتداي شيوع ويروس به کمک وزارت بهداشت آمدند تا تجهيزات مورد نياز را تهيه کنند، اکنون ميتوانند در جبهه ديگري به کمک اين وزارتخانه و مردم بيايند. در شرايط کنوني، سلامت رواني جامعه دچار اختلال شده و سازمانهاي مردم نهاد ميتوانند تکيه خود را به حمايت رواني اجتماعي از جامعه، قربانيها و گروههايي که در معرض خطر قرار دارند، سوق دهند. در اين مساله بايد رويکردهاي اجتماعي و فرهنگي مدنظر قرار بگيرد تا بتوانيم با کمک خود مردم و البته زيرنظر متخصصان، شرايط اجتماعي بهتري را براي صيانت از سلامت روان جامعه فراهم کنيم.
کپی لینک کوتاه: