معلمی میان نبضها و نمرهها؛ قصه دو دهه استادی
دکتر حسین سعیدی، استاد باسابقه دانشگاه علوم پزشکی ایران، از دغدغههای واقعی تدریس در حوزه پزشکی میگوید؛ جایی که آموزش تنها انتقال دانش نیست، بلکه در کنار فشارهای بالینی و تغییرات نسلها، با چالشهای جدیدی روبهروست. روایت او، تصویر صادقی از واقعیتهای پشت پرده آموزش پزشکی است.

ـ چند سال است که در حوزه آموزش پزشکی مشغول به فعالیت هستید؟
سعیدی: بنده از سال ۱۳۷۹ بهطور رسمی در حیطه تدریس و آموزش فعالیت خود را آغاز کردهام.
ـ به یاد دارید نخستین روزی که وارد فضای تدریس شدید چه احساسی داشتید؟ آیا در آن زمان تصور میکردید که این مسیر را تا امروز ادامه دهید؟ اگر به گذشته بازگردید، آیا همین مسیر را انتخاب خواهید کرد؟
سعیدی: اگر بخواهم صادقانه پاسخ بدهم، شاید تنها نیمی از این مسیر را تکرار کنم. دوره عمومی را باز هم طی میکنم، اما برای انتخاب تخصص، شاید مسیر متفاوتی را در پیش بگیرم. در مورد تدریس، آغاز راه چندان برایم دلپذیر نبود. بهویژه آنکه ما اساتید بالینی بیشتر در بخشها آموزش میدهیم، نه در قالب کلاسهای تئوریک. در آن دوران، حضور دستیاران علاقهمند و با انگیزه، ما را نیز به مطالعه بیشتر و بهروز بودن ترغیب میکرد. آن دوران برایم ارزشمند بود. اما با گذشت زمان و تغییر شرایط، کیفیت آموزشی و انگیزهها نیز تحت تأثیر قرار گرفتند و برخی بخشها، از جمله گروه اطفال، با چالشهایی مواجه شدند.
ـ با توجه به تغییر نسلها، ارزیابی شما از دانشجویان امروزی نسبت به نسلهای پیشین چیست؟
سعیدی: قطعاً تغییرات چشمگیری رخ داده است. سلیقهها، دغدغهها و حتی زبان ارتباطی دانشجویان امروز متفاوت شده است. چیزهایی که برای نسل ما اهمیت داشت، شاید دیگر اولویتی برای دانشجویان فعلی نداشته باشد. اما با شناخت زبان و نگاه این نسل، همچنان میتوان تعامل مؤثری برقرار کرد. به نظرم امید به آموزش مؤثر همچنان وجود دارد.
ـ آیا خاطرهای از دوران تدریس هست که برایتان بهطور خاص ماندگار شده باشد؟
سعیدی: خاطرات زیادی دارم، اما یکی از آنها همیشه لبخند به لبم میآورد. در بیمارستان مفید، همراه بیماری تماس گرفت و گفت با «آقای دکتر کارگر» کار دارد. منشی گفت چنین پزشکی نداریم. وقتی مشخصات ظاهری را داد و گفت «کچل، کمی شکم دارد و...»، منشی گفت منظورتان دکتر سعیدی است؟ پاسخ داد: بله، خودش گفت کارگر است. در واقع من همیشه خودم را یک «کارگر سیستم درمان» میدانم، چون نقش اجرایی و تصمیمگیری در لایههای مختلف تشخیص و درمان دارم. این خاطره شاید ساده باشد، اما نشاندهنده نگاهی است که به جایگاه خود دارم.
ـ اگر نکتهای هست که مایل باشید در پایان مطرح کنید، خوشحال میشویم بشنویم؟
سعیدی: مشکلی که همواره اساتید هیئت علمی با آن مواجه هستند، مسئله معیشت است. انتظار ما نه بالاتر از حد، بلکه در حد تأمین یک زندگی آبرومند مشابه یک کارمند بانک است. بنده از سال ۷۹ تاکنون، تمام وقت خود را صرف دانشگاه کردهام. نه مطب خصوصی داشتهام، نه سهامدار بودهام و نه فعالیت بیرونی. اگر روزی از کار کنار گذاشته شوم، واقعاً هیچ پشتیبانی مالی ندارم. این در حالی است که اگر این دغدغهها کمتر شود، میتوان وقت بیشتری را صرف مطالعه، پژوهش کاربردی و ارتقاء کیفیت آموزش کرد.
از سوی دیگر، مسئله پژوهش نیز نیازمند بازنگری جدی است. پژوهشها باید بیمارمحور باشند، نه صرفاً ابزار ارتقای فردی و تولید مقالات نمایهدار بیاثر. در تمام این سالها، ایدههای متعددی برای بهبود خدمات بالینی داشتهام، اما مسیر حمایت و اجرا بسیار دشوار است. حتی برای حل یک مشکل ساده بیماران، گاهی شخصاً وارد عمل شدهام، با مشقت، هزینه و زحمت شخصی. اما متأسفانه این تلاشها در ساختار رسمی پژوهشی جایی ندارد. در نهایت، هدف ما نه گلهمندی، بلکه یادآوری دغدغههایی است که میتواند آموزش و درمان را دگرگون کند. گاه پشت خندهها و خاطرهها، زخمهایی پنهان است که تنها با درک، همراهی و اصلاح ساختارها درمان میشود.
کپی لینک کوتاه:
نظر دهید